میخندی که دچارم کنی؟!

ساخت وبلاگ

عجیب تر از این آن است که تو نیز

به مانند او گرفتاری....

تو هم دچاری...

آری دلتنگی به راحتی آدمی را پیر و سفید موی می کند

او امشب عمق دلتنگیت را دانست

تو راحت گریستی...

+ نوشته شده در ۱۴۰۲/۱۲/۱۹ ساعت 23:40 توسط Fils00f  | 

میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 32 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 13:58

او و تو ای کاش هر دو باهم میمردید، جدا از هم

عشقی نمی بود

دلتنگی نمی بود

انتظاری نمی بود

او دیوانه می شود از این همه فکر و خیال

پی نوشت: تو قند روزهای تلخ او هستی، او تو را آب خواهد کرد...

+ نوشته شده در ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ ساعت 9:53 توسط Fils00f  | 

میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 35 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 13:58

تموم کوچه ها خسته از این

شب گرد دیوونه...

ببین چیکار کردی؟

شده ی دیوونه

اون تو رو بخشید که کمتر براتون سخت شه این قضیه

چی شما دو نفر رو گرفت از هم؟

بعد نوشت:به بعضیا باید گفت که نگو نشد،باید بگی نخواستی که بشه

+ نوشته شده در ۱۴۰۲/۱۲/۲۲ ساعت 0:6 توسط Fils00f  | 

میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 13:58

وقتی به تو گفتماینجوری چه قدر قشنگهو تو خندیدی و گفتی آره قشنگهمن تازه فهمیدم چرا همه دنبال آغوش هستند، حتی خود توصورتت رو صورتم بود و من با کنجکاوی تمام برای اولین بار مُدام...پی نوشت: تصویر ذهنی من از تو به مانند صدای بوسه از خود بوسه بود : از نزدیک و در واقعیت تو چیز دیگری هستی.(باور کن اینجا بیشتر از این نمیتونم بحث رو باز کنم) + نوشته شده در ۱۴۰۲/۱۲/۱۲ ساعت 19:49 توسط Fils00f  |  میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1402 ساعت: 15:25

تو:

تو را در میان این همه درد پنهان کردم

من:
اما من هنوز میان این همه درد، رنج تو را دارم
تا کی چنین محالی؟ تا کی چنین نهانی؟
ماه از نیمه گذشت و تو هنوز در من نهانی...

+ نوشته شده در ۱۴۰۲/۱۲/۱۳ ساعت 12:57 توسط Fils00f  | 

میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1402 ساعت: 15:25

آره نه خوشحالم نه غمگین

نه شادم نه ناراحت

نه میخوام و نه نمیخوام ...

تنهایی اولین و آخرین انتخابیه که باهاش در آرامشم.

+ نوشته شده در ۱۴۰۲/۱۲/۱۶ ساعت 19:54 توسط Fils00f  | 

میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1402 ساعت: 15:25

یادت باشه خود تو گذاشتی راحت ازت جدا شه دلم ...... بعد نوشت:من اینقدر خوب شدم برات که خودت خواهی گفت نه دیگه نرو، بی تو نمیتونم ... بعد نوشت:من به تنها'>تنهایی شدم عزیز دلت ! مرورگر شما از Player ساپورت نمی کند. میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت: 18:59

من اصرار ، تو انکار من تکرار و تو هم تکرار من آبی ام و تو... و کبود شد لبهایت و من نفس نفس تو را نفس کشیدَم... میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت: 18:59

قلبش خیلی میخواهد میان نگاه عمیق او بر چشم و قلبش در میان این هیاهو بماند... میخواهد بی هیج دردی خود را به او برساند و خود را به قلب او بسپارد می‌داند درون او چقدر بیتاب است بی تاب خودش،می داند به غیر او هیچ قلبی اینگونه برایش نمي تپد اکنون من می دانم تو خود را میان سیاهی که برایت به بار آورده،گم کرده ای میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 20 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت: 18:59

کَم مَبین خود را که از بسیار هم بیشی... میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 18 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 13:47

برای او مرگ از تو مهربانتر بود...

بعد نوشت:مهربانی مرگ، برای او شروع آرامش ابدیست

آیا تو به اندازه مرگ برای او آرامش داشتی؟خب معلوم است که نداشتی

او میگفت به تو بگویم به آرامشی که از تو به او نرسید،راضی باش،باور کن اون خودش راضیست به این آرامش...

میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 18 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 13:47

چرا وقتی نیستی اعصابش اینقدر خورده ؟پی نوشت:شد شد، نشد؛ فدای سرم!تا جایی که باید باشم، هستم خندیدی، خندیدم وقت گذاشتی، وقت گذاشتم...بودی و بودم اما اگر در لابلای این روزها و خاطراتمون با یه دلخوری و ناراحتی کسی رو انتخاب کردی و تموم این چیزها خراب شده الانمن بازم بهت احترام میذارم چون این احترام برای خودمه نه تو من خودم لایق احترام هستم میدونی چرا؟ بخاطر تموم لحظاتی که در کنارم بزرگ شدی و متاسفانه رشد نکردی... میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 13:47

توی قلبم کلی درد و دل تلنباره حیف که این دیگه آخرین باره چجوری از آغوشت دل بکنم؟ بعد نوشت:ابهام من از تو نیست خداحافظی؟خب دوست داری بکن میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1402 ساعت: 15:38

انگشت مزن بر دل پر حوصله‌ی ما بگذار که سر بسته بماند گله ی ما... میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1402 ساعت: 15:38

شعر هم اگر نگویم مرا که هیچ گلی هم‌نامم نیست ! و هیچ خیابانی به نامم ! چگونه به یاد خواهی آورد مرا؟ میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1402 ساعت: 15:38

خیالت دروغ نیستخوب میدونماون روزها، همه خیالت،من نبودمهنوز هم که هنوزه نتونستم با یک جمله خودم رو قانع کنمتو بد بودی،فریبکار بودی،بی اخلاق بودی،دروغگو بودی، بی همه چیز بودی،لاشی بودی،بد ذات بودی تو همه اینها بودی ... تو هیچی نبودیتو هیچی نبودی،توهیچی نبودیاما من هنوز قانع نشدم...دلم میسوزه به این همه که هستی ولی کنارم نیستیمن با همه اینها هنوز در ابهامم + نوشته شده در ۱۴۰۲/۱۰/۱۰ ساعت 21 توسط مردی که قبلا میخندید.  |  میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 17 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 15:47

کجا بودی شبایی که غمها میکشتنم بی توکجا بودی شبایی که خیالم رو به ماه بود ودلم خوش بود به اینکه بی توروی ماه هم رو به روی ماهه...آره تماشا کن همه این دردها رو تو به دنیای من آوردیچه روزهایی که سیاه کردی ازم، نمیبخشمتبه اون جایی قسم که نه سمت دارد و نه سویی،نه چپی و نه راستی و نه شرقی و نه غربیهمون جا که حتما میبینمت، قسم میخورم نمیبخشمتراستی چه خبر ازت؟! + نوشته شده در ۱۴۰۲/۱۰/۰۱ ساعت 21 توسط مردی که قبلا میخندید.  |  میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 16 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 20:19

در این ایام

زندگی، همه در انتظار آرزوها گذشت...

قرارها،همه بیقراری مشق کردند

و همه دیوانه شدیم!

دیوانه از این همه ناباوری

هنوز هم باورش سخت است

+ نوشته شده در ۱۴۰۱/۱۲/۲۹ ساعت 20 توسط مردی که قبلا میخندید.  | 

میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 81 تاريخ : چهارشنبه 2 فروردين 1402 ساعت: 11:12